بازدید امروز : 517
بازدید دیروز : 141
چطور می شود ریشه های دنیا دوستی را در خود از بین برد؟
«حب الدنیا رأس کل خطیئه؛ دوستی دنیا، رأس همه ی خطاها و گناهان است». آفرین بر شما جوان شایسته که قصد کرده اید ریشه های ام الفساد – حب دنیا- را از وجودتان بکنید؛ چرا که با وجود دوستی دنیا در دل، نمی توان به سمت خدا حرکت کرد و در هر لحظه، خطرات بسیاری انسان را تهدید می کند.
پاسخ به پرسش شما دوست عزیز - درباره ترک دوستی دنیا - را با ذکر یک مقدمه، آغاز خواهیم کرد:
الف) مقدمه
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنیا است. آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. اینها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه ی آنها با تجلیل یاد کرده است.
در قرآن مجید و روایات اهلبیت(علیهم السلام) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، اینها دنیا نیستند.
«دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعهاى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهىها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمىکنید؛ زیرا همه اینها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیحگوى حقاند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شدهاند.
انسان در دامان مادر طبیعت و عالم ماده چشم به جهان می گشاید و از همان لحظه نخستین و آغازین زندگی، با طبیعت و محسوسات ارتباطی تنگاتنگ دارد. لذت های گوناگون مادی را بارها تجربه می کند و با آنها انس و الفت عمیق داشته و گاه این انس و الفت در او دلبستگی و وابستگی شدید ایجاد می کند به گونه ای که هر واقعیتی جز آن را انکار می کند و حقیقتی جز دنیا و محسوسات و مادیات در نزد آنها وجود ندارد.
این نوع تفکر و اندیشه، اصالت را به ماده و محسوسات می دهد و تمام هدف انسان را بهره مندی هر چه بیشتر از دنیا و مواهب آن می داند. توجه به مدهای جدید و تنوع در بهره مندی از زندگی و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر که سرمایه حیات ابدی انسان است در غوطه ور شدن در لذت های فناپذیر و ناپایدار دنیا, ثمره چنین تفکر و عقیده ای است.
باید دانست که اولاً: اگر انسان حقیقت این دنیا را درست بشناسد و واقعیت فناپذیر و گذرا بودن آن را با چشم دل بنگرد، به خوبى درمىیابد که این جهان ابزارى بیش براى سیر تکاملى او نیست و حیات اصلى انسان، زندگى جاوید اخروى مىباشد: «وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»(عنکبوت/ 64)
در بینش اسلامی «دنیا» مقدمه و مزرعه عالم آخرت است و لذا از هیچ ارزش اصیل و استقلالی برخوردار نیست؛ به عبارت دیگر، عالم آخرت باطن دنیاست و دنیا ظاهر آخرت است (معاد شناسی، علامه طهرانی، ج 1، ص 51)
ثانیاً: اخراج دوستی دنیا از دل، به معنای نفی دوست داشتن موجودات و مخلوقات آن نیست؛ بلکه نفی و اخراج دنیاى مذمومی است که به صرف خوشى و التذاذ بدن و طبیعت انسان می اندیشد و به صورت افراطی پی گیری می شود. اما چنانچه انسان دنیا و امکانات دنیوی را به عنوان ابزاری برای کسب سعادت خود بخواهد و دوست داشته باشد، این حالت او حب دنیا محسوب نمی شود.
استاد شهید مطهرى، در این خصوص، مىنویسد: «در نهج البلاغه آمده است که شخصى خدمت امیرمومنان (علیه السلام) آمد و شروع کرد به مذمت از دنیا که دنیا چه قدر بد است؟ اینمرد شنیده بود که بزرگان دنیا را مذمت مىکنند، خیال کرده بود که مقصود از مذمت دنیا واقعیت این جهان است... نمىدانست که آنچه بد است، دنیا پرستى است... این بود که على(علیه السلام) به او فرمود: تو فریب دنیا مىخورى، دنیا تو را فریب نمىدهد...، تا آنجا که فرمود: دنیا با کسى که با صداقت رفتار کند، صدیق است و براى کسى که آن را درک کند، مایه عافیت است. دنیا معبد دوستان خدا، مصلاى فرشتگان خدا، فرودگاه وحى خدا، تجارتخانه اولیاى خدا است...» (عدل الهى، ص157).
ب) راهکار اصلی براى کم کردن میزان علاقه به دنیا و رهایی از حب دنیاى مذموم جایگزین ساختن حب خداوند به جای حب دنیا است. انسان مانند یک بطری می ماند که ابتدا به دلیل انس با دنیا پر از هوا و حب دنیا است و در صورتی از هوا خالی می شود که خدا به آن وارد شود. مانند بطری خالی ای که چون در آن آب بریزند, هوایش خالی می شود. انسان وقتی خدایی می شود, از شیطان و هوای نفس و حب دنیا فاصله می گیرد و تا با خدا آشنا نشده و عاشق خداوند نگردیده است, نخواهد توانست از حب دنیا به کلی خالی شود. در روایت است که الزهد ثمره الیقین. زهد میوه معرفت یقینی به خداوند است. آخرت گرایی و توجه به خدا است که آدمی را از حب دنیا تخلیه می کند, در این راستا توجه هر چه بیشتر به امور زیر در این زمینه بایسته است:
1. عزم بر روشن نگه داشتن دل و سلامتی آن:
حبّ دنیا، ماهیت دل را تغییر می دهد، آن را تیره مىسازد، روشنى را از آن مىگیرد و سلامتش را از میان مىبرد. پس تأمل در این حقیقت که حبّ دنیا بزرگترین ظلم به خویشتن است موجب مىگردد آدمى اراده و عزم خود را بر ترک حبّ دنیا جزم نماید و این در واقع «گام اوّل» است.
2. باور به فانی بودن دنیا:
باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. برای مثال، بسیارى اعتقاد جازم دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مىترسند؛ این نیست جز این که این اعتقاد, باور دل آنها نشده است؛ اما شخص مردهشوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد.
بسیارى از ما اعتقاد داریم که روزى از دنیا خواهیم رفت و به این آیات معتقدیم که: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مىشوند» (رحمن/ 26) و نیز اعتقاد داریم: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اَللَّهِ باقٍ؛ آنچه نزد شماست از بین مىرود و آنچه نزد خداست باقى مىباشد» (نحل/ 96)؛ اما هیچکدام از اعتقادات را باور دل نکردهایم ازاین رو دل به دنیا بستهایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور دل کنیم تا دل به دنیا نبندیم.
براى کسب این باور می توان در برنامه مطالعه روزانه خود، خواندن سلسله کتب اخلاقى را قرار داد تا در اثر مطالعه مداوم و هر روزه این گونه کتب, باور انسان شود که آنچه اهم است و باید همّ و غمّ را صرف آن کرد معنویت، سجایاى اخلاقى، ملکات بلند نفسانى و پرواز از دنیا و تعلقات آن مىباشد.
3. مرگ اندیشى:
تفکر و تأمل در مرگ و یاد آن، موجب بى رغبتى به دنیا مىشود؛ چنان که حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: «آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود».(نهجالبلاغة، حکمت 349) و یا باز می فرماید: «اسباب سفر آماده کنید! خدایتان بیامرزد که نداى کوچ همواره طنین افکن است. دوران ماندگارى در دنیا را ناچیز بشمارید و با شایستهترین توشهاى که در اختیار دارید به آخرتروى آرید... و بدانید که مرگ چنان چشم در چشم شما دوخته که گویا هم اکنون چنگالهایش را در پوستتان فرو برده است... پسوابستگیهاى دنیا را ببرید و به توشه تقوا تکیه کنید.» (فرهنگ آفتاب، عبدالمجید معادیخواه، ج 5، ص 2528 )
چه مناسب است که هر روز ساعتی در مکانى خلوت به مرگ فکر شود. و این هر چه بیشتر و دقیقتر و عمیقتر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مىسازد. ابوعبیده مىگوید به امام محمد باقر(علیه السلام) عرض کردم: «سخنى به من بفرما تا به سبب آن بهرهمند گردم. حضرت فرمود: یا ابا عبیدة اکثر ذکر الموت فانه لم یکثر ذکره انسان الا زهد فى الدنیا؛ اى ابوعبیده زیادت بخش یاد مرگ را (و همیشه مرگ در یادت باشد) زیرا حقیقتاً هیچ انسانى یاد مرگ را فزونى نبخشید مگر این که در دنیا زاهد گشت (و دلش به دنیا بىرغبت شد».(المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 8، ص 241)
4. زهد ورزى:
حضرت على (علیه السلام) زهد را گونهاى نگریستن به دنیا مىداند، نه روش زندگى در آن و این نگرش موجب مىگردد علاقه به دنیاى مذموم در انسان، رو به کاهش گذارد. آن حضرت در تعریف زهد مىفرماید: «زهد با همه شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: لِکیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، حسرت نخورید و بر آنچه به شما رسیده، شادمان نشوید (حدید/23)؛ هر کس بر آنچه از دست داده، اندوهگین نشود و بر آنچه به دست آورده، شاد نشود، هر دو روى زهد را گرفته است». (نهج البلاغة، حکمت 439)
ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش/ بیش آید پیش او دنیا و پیش
راههاى مختلف آسان شده است/ هر یکى را ملتى چون جان شده است
مردباش و مسخره موران مشو/ رو سر خود گیر و سرگردان مشو (مثنوىمعنوى مولوی، دفتر اول).
5. تامل در احوال گذشتگان:
فراز ذیل که از زبان مبارک امام على (علیه السلام) نقل می شود، براى بیان مقصود کافى است: «اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسلهاى پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمینهایشان بگذر و در آثار بازماندگانشان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جاى گرفتند! بى گمان در مىیابى که از میان دوستان به سراى غربت در افتادهاند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتى چو آنان یابى». (نهجالبلاغة، نامه 31).
6. ترک ویژگىهاى اهل دنیا:
کسى که مىخواهد از دنیاى مذموم فاصله بگیرد، باید بکوشد تا متصف به اوصاف اهل دنیا نباشد. بنابر حدیث معراج پیامبر (صلی الله علیه و اله)، ویژگىهاى اهل دنیا بیست مورد می باشند که اهل آخرت نباید بدانها آراسته باشد:
پرخور و شکم بارهاند؛ خنده فراوان مىکنند؛ پرخواب هستند؛ خشم فراوان دارند؛ کم خرسند مىگردند و همواره از دیگران طلب کارند؛ وقتى به دیگران بدى مىکنند، پوزش نمىخواهند؛ عذر دیگران را نمىپذیرند؛ در هنگام عبادت کسلاند و هنگام معصیت شجاع؛ با اینکه مرگشان نزدیک است، آرزوهاى دور و دراز دارند؛ به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمىپردازند؛ به دیگران نفع نمىرسانند؛ بسیار سخن مىگویند؛ ترس اندک از خدا دارند؛ هنگام آماده شدن غذا، شادمانند؛ نه هنگام آسایش، شکر مىکنند و نه بر بلا و گرفتارى صابرند؛ مردم را به حساب نمىآورند و کارهاى خیرى که دیگران انجام مىدهند (حتى اگر فراوان نیز باشد) در چشم آنان اندک است؛ خود را به کارى که انجام ندادهاند، مىستایند؛ چیزى را ادعا مىکنند که در وجود آنان نیست؛ همواره تمنّا و انتظارات خود را بیان مىکنند؛ به عیب گویى از دیگران مىپردازند. (راهیان کوى دوست؛ شرح حدیث معراج، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، ص138-144)
7. اجتناب از محرمات (گناهان) و عمل به واجبات:
باید توجه داشت که گناه, انسان را به دامن دنیا مىاندازد و هر قدر انسان به گناهان نزدیک تر شود، در باتلاق دنیا فروتر مىرود. از طرفى انجام واجبات, بعد ملکوتى انسان را جلا مىدهد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات راچشید، حب دنیا و دلبستگى به آن رخت برمىبندد.
8. پرهیز از امورى که با عبادات منافات دارد و اثر آنها را خنثى مىسازد:
این مسئله از امور بسیار مهم است؛ همانند دو نفر مریض که هر دو به دستور دکتر عمل کرده و داروهاى خود را به موقع مىخورند؛ ولى یکى از چیزهاى زیان بار پرهیز مىکند و دیگرى اهل پرهیز نمى باشد، در این صورت سفارش و نسخه پزشک براى دومى بى اثر یا کم اثر است. در روایتى آمده است مولاى عارفان على(علیه السلام) جابر بن عبدالله را دید که آهى بر کشید. فرمودند: اى جابر! براى دنیا آه مىکشى؟ جابر عرض کرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر! لذتهاى دنیا در هفت چیز است: خوردنى، آشامیدنى، پوشیدنى، آمیزشى، سوار شدنى، بوییدنى و شنیدنى. لذیذترین خوردنى عسل است و آن آب دهان حشرهاى باشد؛ گواراترین آشامیدنى آب است که بر خاک روان است؛ بهترین پوشیدنى ابریشم است و آن از آب دهان کرمى باشد؛ برترین همبستر شدنى زنانند که از زشتترین عضو آنان خواسته مىشود؛ بهترین سوار شدنى، اسب است و آن کشنده است؛ ارزشمندترین بوییدنى مُشک است و آن خون ناف حیوانى باشد؛ بهترین شنیدنىها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد؛ پس آدم خردمند براى چیزهایى با این اوصاف هرگز آه نمىکشد. جابر بن عبدالله مىگوید: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد». (میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ح 6058)
9– دقت در سیره ی معصومین (علیهم السلام):
[نقل شده است که بستر خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حصیر زبری بود که هر گاه بر روی آن استراحت می کردند, آثار تارو پود درشت و خشن حصیر در صورت مبارک آن حضرت نمایان می شد. به آن حضرت عرض شد چرا قیصر و کسری باید در چنان آسایشی باشند و شما بر روی چنین حصیر زبری بخوابید تا آنکه تارو پودش در رخسارتان اثر گذارد؟
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا نمی پسندید که دنیای زود گذر برای آنان باشد و سرای جاویدان آخرت برای ما؟ شکی نیست که من از آنان برترم و نزد خدا گرامی تر, لیکن مرا با تعلقات دنیوی کاری نیست؛ زیرا زندگی ما در دنیا به مسافری می ماند که لحظاتی در سایه ی درختی می آرمد و آن گاه که سایه، زایل شد آن مسافر برخاسته, به سوی مقصد خود رهسپار می شود.] (تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 9 / ص 315)
خوراک معصومین, پوشاک آنها و ... همگی می توانند برای ما الگویی باشد تا از زیاده خواهی بپرهیزیم. البته منظور این نیست که مثلا ً بمانند امام علی (علیه السلام) غذای خود را به گرسنگان داده, از شدت گرسنگی سنگ به شکم ببندیم و یا همچون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی حصیر بخوابیم و ... نه ما توان چنین کاری را داریم و نه به ما تکلیف شده که چنین باشیم؛ زهد حضرات معصومین (علیهم السلام) مخصوص آنهاست و کسی تاب و تحمل آنرا ندارد. بلکه منظور از الگو بودن آنها در پرهیز از دنیا دوستی, این است که از حب دنیا اجتناب کنیم و در حد نیاز از دنیا بهره مند شویم و اهل تولید و دست گیری از مستمندان و رفع نیازهای جامعه باشیم.
مطالعه شرح احوال بزرگان و فرزانگان در این زمینه مفید است؛ مانند این کتاب ها:
مهر تابان، یادنامه علامه طباطبایی، نوشته علامه حسینی طهرانی.
روح مجرد، یادنامه عارف بالله سید هاشم حداد، نوشته علامه حسینی طهرانی.
نشان از بی نشان ها (2 جلد)، یادنامه آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی، نوشته علی مقدادی اصفهانی.
آیت الحق (2 جلد)، یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، نوشته سید محمد حسن قاضی.
سیری در آفاق، زندگی نامه آیت الله بهاء الدینی، نوشته حیدری کاشانی.
در آسمان معرفت، در احوال چند تن از علمای ربانی، نوشته علامه حسن زاده آملی.
کیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط، نوشته محمدی ری شهری.
موفق و پیروز باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید